آیه 14 سوره آل عمران

از دانشنامه‌ی اسلامی

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ

[3–14] (مشاهده آیه در سوره)


<<13 آیه 14 سوره آل عمران 15>>
سوره :سوره آل عمران (3)
جزء :3
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

مردم را حبّ شهوات نفسانی، از میل به زنها و فرزندان و همیان‌هایی از طلا و نقره و اسبهای نشان دار نیکو و چهارپایان و مزارع در نظر زیبا و دلفریب است، (لیکن) اینها متاع زندگانی (فانی) دنیاست و نزد خداست منزل بازگشت نیکو.

محبت و عشق به خواستنی ها [که عبارت است] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپایان و کشت و زراعت، برای مردم آراسته شده است؛ اینها کالای زندگیِ [زودگذرِ] دنیاست؛ و خداست که بازگشت نیکو نزد اوست.

دوستىِ خواستنيها[ى گوناگون‌] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسب‌هاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده، [ليكن‌] اين جمله، مايه تمتّع زندگى دنياست، و [حال آنكه] فرجام نيكو نزد خداست.

در چشم مردم آرايش يافته است، عشق به اميال نفسانى و دوست داشتن زنان و فرزندان و هميانهاى زر و سيم و اسبان داغ برنهاده و چارپايان و زراعت. همه اينها متاع زندگى اينجهانى هستند، در حالى كه بازگشتنگاه خوب نزد خدا است.

محبّت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداست.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The love of [worldly] allures, including women and children, accumulated piles of gold and silver, horses of mark, livestock, and farms has been made to seem decorous to mankind. Those are the wares of the life of this world, but the goodness of one’s ultimate destination lies near Allah.

The love of desires, of women and sons and hoarded treasures of gold and silver and well bred horses and cattle and tilth, is made to seem fair to men; this is the provision of the life of this world; and Allah is He with Whom is the good goal (of life).

Beautified for mankind is love of the joys (that come) from women and offspring; and stored-up heaps of gold and silver, and horses branded (with their mark), and cattle and land. That is comfort of the life of the world. Allah! With Him is a more excellent abode.

Fair in the eyes of men is the love of things they covet: Women and sons; Heaped-up hoards of gold and silver; horses branded (for blood and excellence); and (wealth of) cattle and well-tilled land. Such are the possessions of this world's life; but in nearness to Allah is the best of the goals (To return to).

معانی کلمات آیه

الشهوات: شهوت بمعنى رغبت و دوست داشتن است و در اين آيه بمعنى مفعول است يعنى مشتهيات مى باشد.

بنين: بعيد نيست پسران و دختران هر دو مراد باشند، و براى تغليب «بنين» گفته شده چنان كه در يا بَنِي آدَمَ .

قناطير: جمع قنطار بمعنى مال كثير است، آن در اصل بمعنى محكم كردن است «قنطرت الشي ء: احكمته» ولى راغب آن را جمع قنطره به معنى «پل» مى داند. مال كثير را قنطار گفته اند كه انسان را مثل «پل» بسوى راحتى عبور مى دهد. مقدار آن را هزار و دويست اوقيه، هزار و دويست مثقال، هزار دينار، هزار و دويست دينار و بعضى مقدارى از طلا كه پوست گاوى را پر كند گفته اند.

الخيل: اسبان، اين جمع از لفظ خود مفرد ندارد، خيلاء بمعنى تكبر است، اسبان را از آن خيل گفته اند ظاهرا همه مصداق كثرت هستند كه سوار شونده در خود احساس تكبر مى كند و يا اسبان در راه رفتن متكبر مى باشند (قاموس قرآن).

مسوّمه: علامتدار. نشاندار. ظاهرا آن از سيما بمعنى علامت است.

انعام: چهار پايان. جمع نعم. بقرينه «و الخيل» مراد از آن گاو، گوسفند و شتر است (انعام ثلثه).

حرث: كشت. زرع.

دنيا: مؤنث ادنى بمعنى نزديكتر. در قاموس قرآن گفته ايم، زندگى امروز را از آن «دنيا» گفته اند كه از زندگى آخرت بما نزديكتر است.

مأب: باز گشت. زمان باز گشت. مكان بازگشت در آيه معناى سوم مراد است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«14» زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ‌

عشق و علاقه به زنان و فرزندان و اموال زياد از طلا ونقره و اسبان ممتاز و چهارپايان و كشتزارها كه همه از شهوات و خواسته‌هاى نفسانى است، در نظر مردم جلوه يافته است، (در حالى كه) اينها بهره‌اى گذرا از زندگانى دنياست و سرانجام نيكو تنها نزد خداوند است.

نکته ها

«قَناطير» جمع «قِنطار» به معناى مال زياد است وآمدن كلمه‌ى «مُقَنطرة» به دنبال آن، براى تأكيد بيشتر است. نظير اين‌كه بگوييم: آلاف و الوف، هزاران هزار.

«خَيل» به معناى اسب و اسب سوار، هردو آمده است و «مُسَوّمة» يعنى نشاندار. اسب‌هايى كه به خاطر زيبايى اندام و يا تعليمى كه مى‌ديدند، داراى برجستگى‌هاى خاصّى مى‌شدند، به آنها «خيل مسومة» مى‌گفتند.

جلوه‌كردن دنيا در نظر انسان، گاهى از طريق خيالات شخصى و گاهى از سوى شيطان و گاهى از جانب اطرافيان متملّق صورت مى‌گيرد. از طريق اوهام شخصى: «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» «1» و «فَرَآهُ حَسَناً» «2» و از سوى شيطان: «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ» «3» و از طرف اطرافيان متملّق‌ «زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ» «4»

مصاديق جلوه‌هاى دنيا كه در آيه ذكر شده، با توجّه به زمان نزول آيه است و مى‌تواند در هر زمانى مصاديق جديدى داشته باشد. طلا و نقره، كنايه از ثروت اندوزى، و اسب كنايه از مركب و وسيله‌ى نقليّه است.

سؤال: با اين‌كه خداوند زينت بودن مال و فرزند را پذيرفته است؛ «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ

«1». كهف، 104.

«2». فاطر، 8.

«3». انفال، 48.

«4». غافر، 37.

جلد 1 - صفحه 479

الدنيا» «1» پس چرا اين آيه در مقام انتقاد است؟

پاسخ: زينت بودن چيزى، غير از دلبستگى به آن است. در اين آيه انتقاد از دلبستگى شديد است كه از آن به‌ «حُبُّ الشَّهَواتِ» تعبير مى‌كند.

كلمه‌ى «بَنين» شامل دختران نيز مى‌شود، نظير اين‌كه مى‌گوييم: عابران محترم از پياده‌رو حركت كنند كه شامل زنان عابر نيز مى‌شود.

امام صادق عليه السلام با استناد به‌ «حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ ...» فرمودند: مردم در دنيا و آخرت از چيزى بيشتر از زنان لذّت نمى‌برند ... اهل بهشت نيز بيش از هر چيز به نكاح تمايل دارند تا خوردنى‌ها و آشاميدنى‌ها. «2»

اين روايت حكمت تقدّم «النّساء» را بر ديگر موارد بيان مى‌كند.

پیام ها

1- علاقه‌ى طبيعى به مادّيات، در نهاد هر انسانى وجود دارد، آنچه خطرناك است، فريب خوردن از زينت‌ها وجلوه‌هاى آن و عدم كنترل دلبستگى‌هاست. «زُيِّنَ لِلنَّاسِ ...»

2- جلوه‌ى دنيا براى مردمِ عادّى است، نه افراد فرزانه. «زُيِّنَ لِلنَّاسِ» چنانكه در نظر همسر فرعون كه فرزانه‌ى تاريخ است، كاخ و طلاى او بى‌ارزش است.

«نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ» «3»

3- علاقه‌ى بيش از حدّ به زن وفرزند، بيش از هر چيز مايه‌ى دلبستگى انسان به دنيا مى‌گردد. «حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ»

4- مراقب باشيم كه زينت‌ها وجلوه‌هاى دنيا، مقدّمه‌ى غفلت از آخرت است.

«زُيِّنَ لِلنَّاسِ ... وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»

5- يكى از عوامل بد عاقبت شدن، شيفتگى و دلبستگى به دنياست. زيرا عاقبت نيكو تنها نزد خداست. «زُيِّنَ لِلنَّاسِ ... وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»

«1». كهف، 46.

«2». كافى، ج 5، ص 321.

«3». تحريم، 11.

جلد 1 - صفحه 480

6- يكى از شيوه‌هاى تربيتى، تحقير مادّيات و بيان عظمت معنويات است. «ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»

7- بهترين راه براى كنترل علائق مخرّب، مقايسه آن با الطاف جاودانه‌ى الهى است. «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ «14»

زُيِّنَ لِلنَّاسِ‌: زينت داده شد و آراسته گرديد براى مردمان، حُبُّ الشَّهَواتِ‌: دوستى آرزوهاى نفسانى و مشتهيات انسانى. تسميه آرزو به شهوات، جهت مبالغه و اشاره به آنكه به حدى منهمك در محبت باشند كه شهوات خود را نيز دوست دارند.

بيان: مفسرين را در «مزيّن» سه قول است:

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 29

1- آنكه مزين، حق تعالى باشد به جهت ابتلا و امتحان كه متضمن شدّت تكليف است، تزيين آن نمود در نظر مردمان؛ چنانچه در آيه ديگر فرمود:

إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ‌: «1» بدرستى كه ما قرار داديم آنچه را كه بر زمين است، زينت و آرايش براى اهل آن تا بيازمائيم، يعنى با آنها معامله آزمايندگان كنيم تا ظاهر گردد كدام از ايشان نيكوترند از جهت عمل. يا به سبب آنكه آن را وسيله سعادت اخرويه گردانيد از طريق حلال آن، و محدود فرمود به حدود شرعيه و زينت داد محبت آنها را به جهت مقدمه حسن اجتماع بشر و بقاء نوع و انتظام مصالح و عموم منافع آنها.

2- مزين، شيطان است؛ بنابراين آيه، در مقام ذم باشد، يعنى به جهت گمراهى مشركان و عاصيان، آرايش داد در نظر آنها دوستى مشتهيات را.

3- رحمان، مزين حسنات؛ و شيطان، مزين سيئات:

اول مزينات: مِنَ النِّساءِ: از زنان. تقديم آن بر ساير مشتهيات، به سبب آنكه فتنه آن بيشتر است، چنانچه حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

النّساء حبائل الشّيطان: «2» زنان ريسمان شيطانند.

و نيز فرمود آن حضرت: لا يخلونّ الرّجل بامرأة فانّ ثالثهما الشّيطان: نبايد خلوت كند البته البته مردى با زن اجنبيه، پس بدرستى كه سومى آنها شيطان است‌ «3».

و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: المرئة شرّ كلّها و شرّ ما فيها انّه لا بدّ منها: «4» زن شر است همه او، و بدتر آنچه در او است، به درستى كه هيچ چاره‌اى نيست از او.

«1» سوره كهف، آيه 7

«2» الامثال النبويّه، جلد 2، صفحه 307 (بنقل از المجازات النبويّه سيّد رضى)

«3» سنن ترمذى، جلد 3، كتاب الرضاع، باب 16

«4» نهج البلاغه، حكمت 238

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 30

اما شرّيّت از جهت آنست كه مدار او بر مؤنه و مشقت است كه شر عاجل باشد و بر التذاذ و شهوت و دور ماندن از طاعت الهى، و اين مستلزم شر آجل است اما مزيّت او از روى احتياج به او به واسطه آنست كه آن سبب شرور و سبب اقوى از مباشر است.

دوم از مزينات: وَ الْبَنِينَ‌: و از پسران كه محبوب والدين هستند.

در «منهج» مروى است كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از «اشعث بن قيس» سؤال فرمود: تو را از دختر حمزه فرزندى هست؟ عرض كرد:

پسرى دارم كه اگر بدل آن، طعام ثريدى بود و مهمانى كردمى، مرا دوست‌تر بود. فرمود: چرا چنين گوئى، پسران ميوه دل و قرة العين‌اند، و با وجود بر اين، سبب بخل و جبن و حزن هستند. «1» و نيز فرمود: اولادنا اكبادنا، صغراؤهم امراؤنا و كبراؤهم اعداؤنا، ان عاشوا فتنونا و ان ماتوا حزنونا. «2» يعنى: اولادهاى ما پاره جگر ما هستند، كوچكتران آنها اميران ما، و بزرگان آنها دشمن ما هستند. اگر زنده بمانند ما را به فتنه اندازند، و اگر بميرند ما را محزون سازند.

سيم از مزينات: وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ: و از قنطارهاى فراهم شده و دفينه‌هاى ذخيره شده، مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ: از طلا و نقره.

از حضرت صادقين عليهما السلام مروى است كه: قنطار پوست گاوى است پر از دينار و درهم. «3» نزد «ابن عباس» هزار و دويست مثقال، و به قولى هشت هزار مثقال طلا، و به قولى هشتاد هزار مثقال نقره است.

حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: انّ الدّينار و الدّرهم اهلكا من كان‌

«1» منهج الصادقين، جلد دوّم، صفحه 181- مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 417

«2» جامع الاخبار، صدوق، فصل 62 (فى الاولاد)

«3» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 417

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 31

قبلكم و هما مهلكاكم: «1» دينار و درهم، هلاك كرد محبت آن دو، كسانى را كه پيش از شما بودند، و آن دو هلاك كننده شما هستند.

تبصره: «مفسر بلاغى» بيان نموده: بنابر آنكه مزين محبت مذكورات، حق تعالى باشد: زينت داد محبت زنان را تا اينكه آسان شود ازدواج و معاشرت زنان و نفقات آنان و تكميل در نوعى از اخلاق و استقامت؛ پس منظم گردد به آن تحمل امر توالد و تناسل؛ و زينت داد دوستى اولاد را براى اينكه بشر، طلب كند تناسل را و قيام نمايد به مشقات معروفه در مخارج و تربيت آنان، و نظر به اصلاح امور و عاقبت ايشان؛ و زينت داد محبت اموال را تا اقدام كنند به عمل و عمران و ازدياد نعمتهاى الهى و بهره‌ور شدن از لذايذ، تا معرفت پيدا كنند كه اين نعمتهاى فانيه دنيوى، نمونه‌اى است از عطاهاى باقيه اخروى، تا در نتيجه شائق به آن شده، در اعمال صالحه كه موجب وصول به آنست كوشش كنند.

چهارم از مزينات: وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ: و اسبان علامت دارنده و مهيا شده براى جهاد، يا اسبان تمام خلقت و نيكوترين صورت.

خلق اسب: از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود: چون حق تعالى اراده خلق اسب نمود، باد جنوب را فرمود؛ از تو خلقى بيافرينم كه عزت اولياء و دوستان من و جمال اهل طاعت من، و مذلت دشمنان من باشد. باد و ملائكه موكله به آن گفتند: امر، امر تو باشد، پس اسب را از باد جنوب خلق و فرمود: من تو را از چيز غريب خلق كردم و خير را در پيشانى تو قرار دادم و غنائم را بر پشت تو جمع و تو را پرنده بى‌پر و صاحبت را بر تو مهربان گردانيدم؛ پس تو براى طلب و براى جنگ باشى، و بر پشت تو مردانى سوار كنم كه تسبيح و تهليل و تحميد و

«1» قصار الجمل، صفحه 197 (بنقل از وسايل، كتاب التجاره، باب 65، حديث سوم)

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 32

تكبير من نمايند، و تو به تسبيح و تهليل ايشان تسبيح و تهليل مى‌كنى.

بعد حضرت فرمود: هيچ تسبيح و تهليل نباشد كه اسب بشنود مگر آنكه جواب گويد.

ملائكه چون صفت اسب شنيدند و خلقتش را ديدند، گفتند: خدايا ما نيز تسبيح و تنزيه ذات تو نمائيم، ما را عطا فرما مثل آنچه بر بنى آدم عطا نمودى.

حق تعالى اسبان ابلق را براى آنها آفريد. چون اسب به زمين آمد، شيهه‌اى نمود، خداوند فرمود؛ بركت من بر تو باد و به شيهه تو دلهاى آنها بترسانم. چون اشياء بر حضرت آدم عرضه شد، خطاب آمد: هر كدام خواهى اختيار كن.

حضرت آدم عليه السّلام اسب را اختيار نمود، حق تعالى فرمود: عزت خود و فرزندان خود را خواستى، و تا تو و فرزندان تو باشند بركت در ميان شما، و بعد از شما هيچ مخلوقى محبوب‌تر از اسب نيست. «1» «حباب» از حضرت پيغمبر روايت نموده كه: اسبان بر سه نوع هستند: 1- فرس للرحمن- اسبى كه در راه خدا براى كفار سوار شوند. 2- فرس للإنسان- اسبى كه انسان براى سوارى خود و نسل نگاهدارد. 3- فرس للشيطان- اسبى كه بخلاف رضاى الهى بكار رود و مانند قمار و سوارى كفار و ظالمان. «2» پنجم مزيّنات: وَ الْأَنْعامِ‌: و چهارپايان مانند شتر، گاو، گوسفند، با منافع و فوائد بسيار.

ششم از مزيّنات: وَ الْحَرْثِ‌: و كشت‌ها و زراعات با بركات آن.

ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا: اين اشياء مذكوره، مشتهيات نفسانى و جامع فوائد، بهره چند روزه زندگانى دنياست كه از آن محظوظ و به آن مفتون مى‌گرديد؛ چنانچه زنان، نوع بشر را مفتون؛ و قناطير طلا و نقره، اغنيا را؛ و اسبان، سلاطين و ملوك را؛ و انعام اهل ايلات و بوادى را؛ و زراعات، دهاقين‌

«1» بحار الانوار، جلد 64، صفحه 156، حديث 7 حياة الحيوان، جلد اوّل، صفحه 281

«2» حياة الحيوان دميرى، جلد اوّل، صفحه 282

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 33

و ملاكين را. وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ‌: و خداى تعالى نزد او است نيكوئى بازگشت، يعنى بازگشت نيكوئى به تمام جهات، پيشگاه اقدس الهى است در آخرت كه عبارت است از بهشت و نعمتهاى آن.

تنبيه: آيه شريفه تحريص و ترغيب است بندگان را به استبدال آنچه نزد حق تعالى است، از نعم باقيه و درجات عاليه و حظوظ دائمه، به شهوات دنيه فانيه.

حضرت امير المؤمنين عليه السلام در ذيل خطبه‌اى فرمايد: دنيا سرائى است كه تقدير كرده شده است براى او فنا؛ و براى اهل آن بيرون رفتن با صد گونه رنج و عناء. و اين دنيا، شيرين است در مذاق، و سبز و خرم در نظر اهل آفاق؛ و بتحقيق عجله كننده است مرجوينده آن را، و به سرعت رونده است از او و آميخته شده است محبت آن به قلب ناظر آن. پس كوچ كنيد از او به نيكوترين آنچه نزد شما است از توشه، كه عمل صالح باشد، و سؤال مكنيد در آن، زيادتى از كفاف را، و طلب مكنيد از آن بيش از بلاغ. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ «14»

ترجمه‌

جلوه‌گر شده است از براى مردم دوستى هواى نفس از زنان و پسران و مبلغ‌هاى بسيار از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپايان و زراعت اين مايه زندگانى دنيا است و خدا نزد او است خوبى بازگشت..

تفسير

مراد از شهوات مشتهيات نفسانى است كه مردم بقدرى طالب آنها هستند كه گويا شهوات آنها را هم دوست ميدارند و مراد از قنطار چنانچه در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده يك پوست گاو پر از طلا است پس اسم مبلغ است و قناطير جمع آنست و مقنطره از صيغ ماخوذه براى مبالغه است كه مرسوم است وقتى بخواهند معنائيرا تأكيد كنند صيغه از آن ماده وضع نموده و صفت آن قرار مى دهند مانند الف مؤلف و داهية دهيا و خيل مسومه اسبان نشاندارند يا اسبانى كه بچراگاه ميگذارند و انعام شتر و گاو و گوسفند است كه همه اينها فانى ميشوند و آنچه نزد خدا است از نعم آخرت باقى است و تمام اين نعم بنحو اتم اكمل اعلى در آنجا موجود است نهايت آنكه خالى از هر عيب و فساد و كثافت و كدورت و كسالت و ملالتى است كه براى اينها در دنيا است پس عاقل نبايد مبادله كند آن نعم باقيه عاليه صافيه را باين نعم فانيه دانيه فاسده كاسده مكدره بانواع كدورت و آلوده باصناف‌

جلد 1 صفحه 389

كثافات و فرسوده باقسام بليات.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


زُيِّن‌َ لِلنّاس‌ِ حُب‌ُّ الشَّهَوات‌ِ مِن‌َ النِّساءِ وَ البَنِين‌َ وَ القَناطِيرِ المُقَنطَرَةِ مِن‌َ الذَّهَب‌ِ وَ الفِضَّةِ وَ الخَيل‌ِ المُسَوَّمَةِ وَ الأَنعام‌ِ وَ الحَرث‌ِ ذلِك‌َ مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا وَ اللّه‌ُ عِندَه‌ُ حُسن‌ُ المَآب‌ِ «14»

جلوه‌ داده‌ شد ‌در‌ نظر مردم‌ علاقه‌ و محبّت‌ بمشتهيات‌ نفسانيّه‌ ‌از‌ زنان‌ و پسران‌ و ذخيره‌هاي‌ طلا و نقره‌ و اسبان‌ تربيت‌ ‌شده‌ و گوسفندان‌ و گاوها و شترها و اراضي‌ كشت‌ ‌شده‌ ‌که‌ اينها مايه‌ زندگاني‌ دنيوي‌ ‌است‌ و حال‌ آنكه‌ آنچه‌ خداوند ‌در‌ آخرت‌ ‌از‌ مثوبات‌ مهيّا كرده‌ ‌که‌ محل‌ بازگشت‌ ‌آنها‌ ‌است‌ حسن‌ ‌است‌.

و ‌هر‌ كدام‌ ‌از‌ اينها مورد علاقه‌ طايفه‌ ايست‌: زنها مورد علاقه‌ مردان‌، پسرها مورد علاقه‌ آباء و امّهات‌، طلاها و نقره‌ها مورد علاقه‌ ثروتمندان‌، اسبها مورد علاقه‌ سواران‌، انعام‌ مورد علاقه‌ چوب‌ داران‌، اراضي‌ مورد علاقه‌ ملاكين‌ ‌که‌ ‌هر‌ كدام‌ اينها وسيله‌ زندگاني‌ دنيوي‌ ‌است‌ و موافق‌ ‌با‌ هواهاي‌ نفساني‌ ‌است‌.

زُيِّن‌َ لِلنّاس‌ِ اختلاف‌ كردند ‌که‌ فاعل‌ زيّن‌ كيست‌ بعضي‌ گفتند خداوند متعال‌ ‌که‌ ‌در‌ طبيعت‌ انسان‌ خلق‌ شهوت‌ فرموده‌ و استشهاد كردند بآيه‌ شريفه‌ إِنّا جَعَلنا ما عَلَي‌ الأَرض‌ِ زِينَةً لَها لِنَبلُوَهُم‌ أَيُّهُم‌ أَحسَن‌ُ عَمَلًا سوره‌ كهف‌ ‌آيه‌ 7، و بعضي‌ گفتند شيطان‌ ‌است‌ ‌که‌ اغواء ميكند و بني‌ آدم‌ ‌را‌ ‌از‌ آخرت‌ باز ميدارد.

و تحقيق‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ ‌آن‌ مقداري‌ ‌که‌ لازمه‌ زندگاني‌ و بقاء حيات‌ دنيوي‌ و نسل‌ آدمي‌ ‌است‌ خداوند بمقتضاي‌ حكمت‌ بالغه‌ ‌در‌ بشر قرار داده‌ ‌از‌ قواي‌ شهويّه‌ و غضبيّه‌ و وهميّه‌ و ‌در‌ مقابل‌ ‌آنها‌ قوّه‌ عقل‌ داده‌ و ارسال‌ رسل‌ فرموده‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بموقع‌ لزوم‌ بكار زنند و تعدّي‌ و تجاوز نكنند.

و امّا آنچه‌ مورث‌ افراط و تعدّي‌ ‌از‌ حدود شرع‌ و عقل‌ ‌است‌ منشأ ‌آن‌ سه‌ چيز

جلد 3 - صفحه 125

‌است‌ ‌که‌ گفتند انسان‌ سه‌ دشمن‌ بزرگ‌ دارد ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ بهلاكت‌ ابدي‌ ميكشند: دنيا، نفس‌، شيطان‌.

دنيا ‌خود‌ ‌را‌ جلوه‌ ميدهد، نفس‌ انسان‌ ‌را‌ مايل‌ ميكند، شيطان‌ وسائل‌ وصله‌ ‌به‌ آنرا نشان‌ ميدهد اعاذنا اللّه‌ ‌من‌ شرور الدنيا و انفسنا و الشيطان‌.

حُب‌ُّ الشَّهَوات‌ِ سؤال‌‌-‌ شهوات‌ جمع‌ شهوة و شهوة ميل‌ نفساني‌ ‌است‌ و ميل‌ نفساني‌ عبارت‌ ‌از‌ حب‌ّ نفس‌ ‌است‌ و اطلاق‌ حب‌ّ ‌بر‌ نفس‌ شهوة چه‌ معني‌ دارد!

جواب‌‌-‌ مراد ‌از‌ شهوات‌ مشتهيات‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ذكر فرموده‌ بقرينه‌ ‌من‌ بيانيّه‌ ‌در‌ مِن‌َ النِّساءِ و مراد التذاذ ‌از‌ نساء ‌است‌ بجماع‌ ‌ يا ‌ بنظر ‌ يا ‌ تقبيل‌ و لمس‌ ‌ يا ‌ استماع‌ كلام‌ ‌آنها‌، و ‌در‌ اخبار ‌است‌ ‌که‌ هيچ‌ لذّتي‌ ‌براي‌ نفس‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ بيشتر ‌از‌ نساء نيست‌ و البته‌ مراد لذائذ جسماني‌ ‌است‌ و الّا لذائذ روحاني‌ بمراتب‌ بالاتر ‌است‌ و شايد جهت‌ تقديم‌ نساء ‌در‌ ‌آيه‌ همين‌ ‌باشد‌.

وَ البَنِين‌َ و تخصيص‌ ببنين‌ دون‌ بنات‌ شايد ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ اكثر مردم‌ ‌از‌ بنات‌ انزجار دارند وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم‌ بِالأُنثي‌ ظَل‌َّ وَجهُه‌ُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيم‌ٌ نحل‌ ‌آيه‌ 6، وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم‌ بِما ضَرَب‌َ لِلرَّحمن‌ِ مَثَلًا ظَل‌َّ وَجهُه‌ُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيم‌ٌ زخرف‌ ‌آيه‌ 16، و ممكن‌ ‌است‌ ‌از‌ باب‌ تغليب‌ ‌باشد‌ و مراد مطلق‌ اولاد ‌است‌، و ممكن‌ ‌است‌ ‌از‌ جهت‌ ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ علاقه‌ ببنين‌ اشدّ ‌از‌ علاقه‌ ببنات‌ ‌است‌.

وَ القَناطِيرِ المُقَنطَرَةِ جمع‌ قنطار ‌است‌ كنايه‌ ‌از‌ كثرت‌ مال‌ ‌است‌ و مفسّرين‌ ‌در‌ مقدار قنطار اقوال‌ مختلفه‌ دارند ‌هر‌ كدام‌ قولي‌ ‌را‌ اختيار كرده‌ لكن‌ تماما بدون‌ مدرك‌ ‌است‌ و تفسير برأي‌ و تخرس‌ بغيب‌ ‌است‌ فقط قولي‌ ‌که‌ معتمد ‌است‌ طبق‌ خبر مروي‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر و حضرت‌ صادق‌ عليهما ‌السلام‌ جلد گاو نر پر ‌از‌ طلا و نقره‌ و همين‌ قول‌ ‌را‌ فرّاء اختيار كرده‌.

و تعبير بمقنطره‌ شايد اشاره‌ ‌باشد‌ بقناطير مهيّا ‌شده‌ مثل‌ كتب‌ مكتوبه‌ و دراهم‌

جلد 3 - صفحه 126

مدرهمه‌ و ‌اينکه‌ معني‌ اقرب‌ ‌است‌ ‌از‌ تفسير بمضاعفه‌ ‌ يا ‌ تأكيد مثل‌ نسيا منسيّا.

مِن‌َ الذَّهَب‌ِ وَ الفِضَّةِ ذكر ذهب‌ و فضّه‌ ‌از‌ باب‌ مثال‌ ‌ يا ‌ اغلبيّت‌ ‌باشد‌ و الّا جواهرات‌ و اسكناسات‌ و چك‌ها و ساير اموالي‌ ‌که‌ قابل‌ ذخيره‌ ‌است‌ و امروزه‌ معمول‌ ‌است‌ شامل‌ ‌است‌.

وَ الخَيل‌ِ المُسَوَّمَةِ اسب‌هاي‌ نشان‌دار چون‌ اسبهاي‌ قيمتي‌ ‌را‌ بخصوص‌ اسبهاي‌ نجيب‌ عربي‌ ‌را‌ داغ‌ و نشان‌ ميگذاشتند بلكه‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ قباله‌ داشتند ‌که‌ ‌از‌ چه‌ نژادي‌ هستند.

وَ الأَنعام‌ِ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ شتر و گاو و گوسفند ‌است‌ و امروز يك‌ كسب‌ رواجي‌ ‌است‌ و مثل‌ ‌آنها‌ طيور ‌است‌.

وَ الحَرث‌ِ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ كشاورزي‌ ‌است‌، و مخفي‌ نماند آنكه‌ ‌اينکه‌ مذكورات‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌از‌ باب‌ مثال‌ ‌است‌ و الّا جميع‌ زخارف‌ دنيوي‌ و جميع‌ انواع‌ شهوتراني‌ ‌از‌ رياست‌ و لذائذ نفساني‌ مثل‌ شرب‌ خمر، استماع‌ ساز و آواز و ساير لهويّات‌ ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌.

ذلِك‌َ مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا متاع‌ اسباب‌ و وسائل‌ زندگاني‌ دنيوي‌ ‌است‌ و اطراف‌ و خوش‌ گذراني‌ و كيف‌ و التذاذات‌ نفساني‌ ‌است‌.

وَ اللّه‌ُ عِندَه‌ُ حُسن‌ُ المَآب‌ِ مآب‌ محل‌ بازگشت‌ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ بهشت‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌او‌ جميع‌ لذائذ روحي‌ و جسمي‌ ‌است‌ فِيها ما تَشتَهِيه‌ِ الأَنفُس‌ُ وَ تَلَذُّ الأَعيُن‌ُ زخرف‌ ‌آيه‌ 71، بلكه‌ ‌در‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌ما ‌لا‌ عين‌ رأت‌ و ‌لا‌ اذن‌ سمعت‌ و ‌ما خطر ‌علي‌ قلب‌ بشر ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ اخبار ‌است‌.

امّا لذائذ روحي‌ قرب‌ بمقام‌ ربوبي‌ و مشمول‌ عنايات‌ الهي‌ و حشر ‌با‌ انبياء و صدّيقين‌ و شهداء و صالحين‌ و بودن‌ دار خلود و هميشگي‌ و خشنودي‌ پروردگار و دخول‌ ملائكه‌ ‌با‌ تحف‌ و هدايا و التذاذ ‌از‌ دارا بودن‌ معارف‌ الهي‌ و علوم‌ ديني‌

جلد 3 - صفحه 127

و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ صالحه‌ و ‌غير‌ اينها.

و امّا لذائذ جسمي‌ ‌از‌ ازدواج‌ حور العين‌ و اطعمه‌ و اشربه‌ و البسه‌ و منازل‌ عاليه‌ و فرش‌هاي‌ نفيسه‌ و سريرهاي‌ مرتفعه‌ و منظره‌هاي‌ جاذبه‌ و استماع‌ سازها و آوازهاي‌ دل‌ ربا و ‌غير‌ اينها (رزقنا اللّه‌ و جميع‌ المؤمنين‌ جميعها بمحمّد و آله‌ الطاهرين‌ صلوات‌ اللّه‌ ‌عليهم‌ اجمعين‌).

(تنبيه‌)

آيات‌ بسيار و اخبار كثيره‌ ‌در‌ مذمّت‌ دنيا و متاع‌ ‌آن‌ و محبّت‌ بآن‌ وارد ‌شده‌ مثل‌ همين‌ ‌آيه‌ شريفه‌ و قول‌ خداوند متعال‌ أَنَّمَا الحَياةُ الدُّنيا لَعِب‌ٌ وَ لَهوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُم‌ وَ تَكاثُرٌ فِي‌ الأَموال‌ِ وَ الأَولادِ كَمَثَل‌ِ غَيث‌ٍ أَعجَب‌َ الكُفّارَ نَباتُه‌ُ ثُم‌َّ يَهِيج‌ُ فَتَراه‌ُ مُصفَرًّا ثُم‌َّ يَكُون‌ُ حُطاماً وَ فِي‌ الآخِرَةِ عَذاب‌ٌ شَدِيدٌ حديد ‌آيه‌ 19، و ‌آيه‌ شريفه‌ فَأَمّا مَن‌ طَغي‌ وَ آثَرَ الحَياةَ الدُّنيا فَإِن‌َّ الجَحِيم‌َ هِي‌َ المَأوي‌ وَ أَمّا مَن‌ خاف‌َ مَقام‌َ رَبِّه‌ِ وَ نَهَي‌ النَّفس‌َ عَن‌ِ الهَوي‌ فَإِن‌َّ الجَنَّةَ هِي‌َ المَأوي‌ نازعات‌ ‌آيه‌ 37‌-‌ 41، و آيات‌ ديگر.

و مثل‌ خبر نبوي‌

(الدنيا ملعونة و ملعون‌ ‌ما ‌فيها‌ الّا ‌ما ‌کان‌ للّه‌)

و نيز فرمود

(‌من‌ اصبح‌ و الدنيا اكبر همّه‌ فليس‌ ‌من‌ اللّه‌ ‌في‌ شيئي‌ الخبر)

و نيز فرمود

(لتأتينّكم‌ بعدي‌ دنيا تأكل‌ ايمانكم‌ ‌کما‌ تأكل‌ النّار الحطب‌)

و نيز فرمود

(حب‌ّ الدنيا رأس‌ كل‌ّ خطيئة).

و ‌از‌ امير المؤمنين‌

(انّما مثل‌ الحيوة الدنيا كمثل‌ الحيّة الين‌ مسّها و ‌في‌ جوفها السم‌ّ الناقع‌)

و نيز فرمود

(دار بالبلاء محفوفة و بالفناء معروفة و بالقدر موصوفة ‌الي‌ آخر الخطبة)

و ‌غير‌ اينها ‌از‌ اخبار كثيره‌ ‌که‌ ‌در‌ جامع‌ السعادات‌ صفحه‌ 215 ‌الي‌ 220 نقل‌ كرده‌ لكن‌ تمام‌ ‌اينکه‌ آيات‌ و اخبار دنيايي‌ ‌است‌ ‌که‌ انسان‌ ‌را‌ طاقي‌ و سركش‌ كند و ‌از‌ فيوضات‌ آخرت‌ محروم‌ نمايد و لطمه‌ بدين‌ زند و بجهنّم‌ گرفتار كند.

امّا دنيايي‌ ‌که‌ مقدّمه‌ و وسيله‌ سعادت‌ و رستگاري‌ ‌باشد‌ و صرف‌ ‌در‌ عبادات‌ مالي‌

جلد 3 - صفحه 128

گردد بسيار دنياي‌ ممدوح‌ ‌است‌، ‌از‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مرويست‌

(العبادة سبعون‌ جزءا افضلها طلب‌ الحلال‌)

و ‌از‌ حضرت‌ سجاد ‌عليه‌ السّلام‌ مرويست‌ فرمود

(الدنيا دنيا ‌آن‌ دنيا بلاغ‌ و دنيا ملعونة)

و ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ مرويست‌ فرمود

(الكاد لعياله‌ كالمجاهد ‌في‌ سبيل‌ اللّه‌)

و نيز فرمود

(ليس‌ منّا ‌من‌ ترك‌ دنياه‌ لاخرته‌ و ‌لا‌ آخرته‌ لدنياه‌)

و ‌غير‌ اينها ‌از‌ اخبار مرويّه‌ ‌در‌ جامع‌ السعادات‌ صفحه‌ 213.

و بالجمله‌‌-‌ محبّت‌ دنيا و تحصيل‌ ‌آن‌ ‌در‌ شريعت‌ مطهّره‌ محكوم‌ باحكام‌ خمسه‌ ‌است‌: واجب‌، مستحب‌ّ، مباح‌، مكروه‌، حرام‌:

(امّا واجب‌)

آنكه‌ مقدّمه‌ امر واجبي‌ ‌باشد‌ مثل‌ حفظ نفس‌ ‌خود‌ و واجب‌ النفقه‌ و اداء ديون‌ و غرامات‌ و ديات‌ و حفظ نفس‌ محترمه‌ و اهم‌ّ ‌از‌ همه‌ حفظ دين‌ و بقاء اسلام‌ و بقاء علم‌ و علماء و كتب‌ علميّه‌ و نشر احكام‌ و حفظ نظام‌ و ‌غير‌ اينها ‌از‌ واجبات‌ منتهي‌ الامر بسياري‌ ‌از‌ اينها واجب‌ عيني‌ ‌است‌ و بسياري‌ واجب‌ كفايي‌ ‌است‌ و ‌در‌ صورت‌ عدم‌ قيام‌ ‌من‌ ‌به‌ الكفاية ‌آنها‌ ‌هم‌ واجب‌ عيني‌ ميشود.

(و امّا مستحب‌ّ)

‌براي‌ توسعه‌ عيال‌ و ترويج‌ دين‌ و احسان‌ بمؤمنين‌ و دست‌گيري‌ ‌از‌ فقراء و بناي‌ مساجد و مدارس‌ و اصلاح‌ طرق‌ و احداث‌ درمانگاه‌ و مريضخانه‌ها و نشر كتب‌ ديني‌ و ساير امور خيريّه‌.

(و امّا حرام‌)

دنيايي‌ ‌که‌ ‌از‌ راه‌ حرام‌ دست‌ آيد و ‌ يا ‌ براه‌ حرام‌ صرف‌ شود ‌ يا ‌ مورث‌ كفر و ضلالت‌ گردد ‌ يا ‌ لطمه‌ بواجبات‌ الهيّه‌ زند و مانع‌ ‌از‌ اتيان‌ بتكاليف‌ شخصي‌ و تحصيل‌ عقائد و مسائل‌ لازمه‌ و تقويت‌ كفر و اعانت‌ بظالم‌ و ‌غير‌ اينها.

جلد 3 - صفحه 129

(و امّا مكروه‌)

آنچه‌ مانع‌ ‌از‌ تحصيل‌ علم‌ ‌ يا ‌ اتيان‌ بمستحبّات‌ و عبادات‌ و تكميل‌ معارف‌ الهيّه‌ و اخلاق‌ حميده‌ و مسائل‌ فقهيّه‌ زائد ‌بر‌ مقدار واجب‌ و ‌غير‌ اينها ‌باشد‌.

(و امّا مباح‌)

آنچه‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ چهار قسم‌ ‌باشد‌: نه‌ واجب‌ و نه‌ مستحب‌ّ و نه‌ حرام‌ و نه‌ مكروه‌ مباح‌ ‌است‌ و تفصيل‌ اينها ‌در‌ فقه‌ ‌در‌ باب‌ مكاسب‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- در آیات گذشته سخن از کسانی بود که تکیه بر اموال و فرزندانشان در زندگی دنیا داشتند و به آن مغرور شدند و خود را از خدا بی‌نیاز دانستند، این آیه در حقیقت تکمیلی است بر آن سخن، می‌فرماید: «امور مورد علاقه، از جمله زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهار پایان و زراعت و کشاورزی در نظر مردم جلوه داده شده است» تا به وسیله آن آزمایش شوند (زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ).

در تفسیر آیه آنچه صحیح بنظر می‌رسد این است که زینت‌دهنده خداوند است زیرا اوست که عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمی ایجاد کرده تا او را آزمایش کند و در مسیر تکامل و تربیت به پیش ببرد.

«ولی اینها سرمایه‌های زندگی دنیا است، (و هرگز نباید هدف اصلی انسان را تشکیل دهد) و سر انجام نیک (و زندگی جاویدان) نزد خداست» (ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ).

درست است که بدون این وسایل، نمی‌توان زندگی کرد، و حتی پیمودن راه معنویت و سعادت نیز بدون وسایل مادی غیر ممکن است اما استفاده کردن از آنها در این مسیر مطلبی است، و دلبستگی فوق العاده و پرستش آنها و هدف نهایی بودن مطلب دیگر- دقت کنید.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع